عراقیها که با سیم و کابل به جانم افتادند فهمیدم خرمشهر آزاد شد
تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۲۰۶۹۸
به گزارش ایرنا، آنروز در کلاس، صبحت دانش آموزان بندرگزی به جنگ و دفاع و صدام کشید. یکی از آن میان گفت :«بچهها ما نباید کاری کنیم؟ همینطور بشینیم که صدام به ما حمله کنه؟ محمد و ابوالفضل رو فراموش کردین؟ مگه اونا همکلاسی ما نبودن که رفتن و شهید شدن». گلمحمد گفت: « خب به نظرت چکار کنیم؟»
بریم جبهه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بریم!
و گلمحمد اولین نفر بود که حرفش را عملی کرد. به سختی رضایت پدر و مادر را گرفت و چند روز بعد از آن ماجرا مدتی را برای آموزش راهی پادگان آموزشی شد و کمی بعد پایش به جبهه رسید.
به جبهه که رسید با توجه به قد و قامت بلند و شجاعت و شهامتی که داشت خیلی زود جایش را در یگان نظامی باز کرد. از زمان حضورش در جبهه چند هفتهای نگذشته بود که راهی عملیات بیتالمقدس شد. همان نبرد به یادماندنی که در نهایت خرمشهر را از چنگال بعثیها آزاد کرد.
آقای تواضعی! چه شد که تصمیم گرفتید به جبهه بروید؟
دوستانم شهید شده بودن و ما جمعی از همکلاسیها داغدار دوستانمان بودیم و میخواستیم کاری برای کشور بکنیم. یک روز که در کلاس با هم گفتگو شدیم به این نتیجه رسیدیم که بهترین تصمیم در این شرایط، رفتن به جبهه است.
با این تصمیم، دل از درس و مدرسه و خانه و تفریح و جنگل کندیم و با تعدادی از دوستان به جبهه رفتیم. خانواده در ابتدا مخالف بودند اما وقتیم اراده مصمم مرا برای رفتن به جبهه دیدند راضی شدند.
گویا در عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر هم حضور داشتید؟
هم آری و هم نه (با خنده). عملیات فتح المبین که تمام شد در زمانی کوتاه پس از آن عملیات بیت المقدس از دهم اردیبهشت با رمز یا «علی ابن ابی طالب(ع)» آغاز شد. من از ابتدا در این عملیات حاضر بودم و وسعت و گستردگی ابعاد آن را میدیدم و میشنیدم. هدف اصلی از طراحی این عملیات هم آزادکردن خرمشهر بود.
ما در منطقه کرخه مستقر بودیم. از شب دهم که عملیات شروع شد به ترتیب در دوازدهم، هفدهم، نوزدهم و بیست و چهارم عملیات های مختلفی انجام شد که من در همه آنها شرکت کردم و در نهایت سوم خرداد هم با حمله های متوالی نیروهای ایرانی، عراقی ها عقبنشینی کردند و خرمشهر آزاد شد.
من عضو گردان تیپ ۳۷ نور بودم. گردان نصر برای پوشش عملیات خارج از شهر خرمشهر نیروی داوطلب میخواست. از همان ابتدا هم گفته بودند که ممکن است بازگشتی در کار نباشد و من با اطلاع از عاقبت این کار، به گردان نصر پیوستم.
مسوولیت ما این بود که عراقیها را سرگرم کنیم تا نیروهای ما با آمادگی کامل و بدون مشکل به عملیات بپردازند که در اثنای عملیات و یک شب قبل از سوم خرداد گرفتار پاتک دشمن شدیم. از شدت حمله دشمن حراجت زیادی برداشته بودم و کمی پس از شروع درگیری روی زمین افتادم . چشم که باز کردم خودم را روی تخت یک بیمارستان در بصره دیدم و فهمیدم اسیر شدم. ما ۱۱ نفر از بندرگز در گردان نصر عضو شده بودیم . کمی بعد که حالم بهتر شد فهمیدم از این جمع ۱۱ نفره سه نفر به شهادت رسیدند، سه نفر مفقود شدند، چهار نفر به اسارت درآمدیم و یک نفر هم زنده برگشت.
چگونه از فتح خرمشهر مطلع شدید؟
در بیمارستان که بستری بودم، هیچ خبری در دنیای بیرون نداشتم . نگران عملیات بودم و میخواستم بدانم چه اتفاقی افتاده اما جایی برای کسب خبر نبود. دستان و کتفم به شدت از اصابت گلوگاه درد میکرد و بیحس بود اما در آن شرایط فقط به فکر نتیجه عملیات بودم.
همه چیزعادی بود تا این که ناگهان رفتار عراقیها تغییر کرد . آنها که تا دقایقی قبل با من و بقیه اسرای زخمی، رفتار معمولی داشتند، ناگهان شروع به شکنجه ما کردند و بدون توجه به وضع بد جسمی و بدن خونآلود ما با کابل و سیم به جان ما افتادند . همانجا بود که حدس زدم در عملیات شکست خورده اند که اینگونه خوی وحشیگری خود را به نمایش گذاشتند. اوضاع که کمی آرام شد یکی از اسرا که به زبان عربی مسلط بود از مکالمات آنها فهمیدیم خرمشهر از چنگال عراقیها آزاد شده است.
چند سال اسیر بودید؟
هشت سال اسیر بودم و در این مدت شکنجههای زیادی را تجربه کردم. سن و سال زیادی نداشتم که خودم را در ارودگاه های اسرا دیدم . در این هشت سال که بر من گویی ۸۰ سال گذشت،بیش از همه حسرت میخورم که چرا نتوانستم بیشتر با دشمن بجنگم.
شاید باور نکنید اما با اینکه به شصت سالگی نزدیک شدهام آنقدر آمادگی بدنی دارم که اگر لازم باشد باز هم برای حفظ میهن به مصاف دشمن بروم.
به گزارش ایرنا، عملیات «الی بیتالمقدس» در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در محور اهواز، خرمشهر و دشت آزادگان با حضور ۱۳۰ هزار رزمنده اسلام آغاز شد و طی چهار مرحله پس از سه هفته به آزادسازی خرمشهر انجامید. این عملیات یکی از بزرگترین عملیاتهای ایران در جنگ تحمیلی با عراق محسوب میشود.
سوم خرداد ۶۱ یادآور حماسه و رشادتهای رزمندگان اسلام در بازپس گیری خرمشهر پس از ۱۹ ماه اسارت است، پیروزی که کام ملت ایران را شیرین کرد و برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
آزادسازی خرمشهر، یکی از دستاوردهای عملیات بیتالمقدس بود، ولی تنها دستاورد آن نبود در این نبرد که یکی از مهمترین و گستردهترین عملیاتها در دوران جنگ تحمیلی است، حدود چهار هزار و ۵۰۰ کیلومترمربع از خاک کشور که به اشغال صدامیان درآمده بود، آزاد شد.
عملیات بیت المقدس در حالی به پیروزی رسید که دشمن متجاوز با حداکثر توان نظامی از جمله ۶ لشکر شامل سه لشکر زرهی، یک لشکر مکانیزه و ۲ لشکر پیاده و ۱۰ تیپ مستقل، یکهزار و ۴۰۰ دستگاه تانک، یکهزار و ۲۰۰ دستگاه نفربر زرهی و بیش از ۵۰۰ توپخانه صحرایی و حدود ۸۰ هزار نیروی نظامی، این منطقه را در کنترل داشت.
خرمشهر ساعت ۲ بعداز ظهر سوم خردادماه ۶۱ خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز "مسجد جامع" و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد بدین ترتیب این شهر مقاوم که پس از ۳۵ روز پایداری و مقاومت در چهار آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز اشغال بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید و رزمندگان اسلام در نخستین اقدام خود پس از آزادسازی شهر نماز شکر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند.
خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت در کشور طنین افکند و ملت ایران را که مدتها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور کرد و امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شکر به جای آوردند و ندای الله اکبر سردادند.
ایران در سالهای پس از جنگ پیشرفتهای زیادی کرده و نعمتهای امروز با سختیهای دوران اسارت ما قابل قیاس نیست. ملت ایران با پیمودن مسیر طی شده حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری به بیداری رسیده و از شب ظلمانی و تاریکی به روشنایی و نور دست یافتند.
استانها گلستان ۰ نفر برچسبها بنیاد شهید و امور ایثارگران جمهوری اسلامی ایران دفاع مقدس سالروز فتح خرمشهر گرگان گلستانمنبع: ایرنا
کلیدواژه: بنیاد شهید و امور ایثارگران جمهوری اسلامی ایران دفاع مقدس سالروز فتح خرمشهر گرگان گلستان بنیاد شهید و امور ایثارگران جمهوری اسلامی ایران دفاع مقدس سالروز فتح خرمشهر گرگان گلستان عملیات بیت المقدس عراقی ها آزاد شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۲۰۶۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کار بزرگ شهید شفیع زاده در توپخانه سپاه
با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. حسن به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه از طریق ماهشهر و به وسیله لنج از راه خورموسی خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر شد. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد.
به گزارش ایسنا، توپخانه سپاه در سال دوم جنگ به دنبال پیروزیهای درخشان در عملیاتهای «فتحالمبین» و «الی بیتالمقدس» و به دستآمدن حدود ۲۰۰ قبضه توپ غنیمتی از دشمن بعثی، با تلاش افراد خلاق و دوراندیشی چون شهید «حسن تهرانیمقدم» و شهید «حسن شفیعزاده» بنیانگذاری شد. این یگان مراحل رشد و شکلگیری خود را در کنار توپخانۀ ارتش در عملیاتهای مشترک ارتش و سپاه، ازجمله رمضان، مسلمبنعقیل، محرم، والفجرهای مقدماتی، ۱، ۲، ۳ و ۴ طی و از عملیات خیبر تشکیل مرکز تطبیق آتش و هدایت آتش توپخانه را بهطورمستقل تجربه کرد.
نقش ارتش در آموزش پاسداران سپاهی واحد توپخانه
تأسیس مرکز آموزش توپخانه در اصفهان و بهرهگیری از برادران پاسداری که دورۀ عالی توپخانه را در دانشکدۀ توپخانه ارتش گذرانده بودند، سبب شد که در فاصلۀ حدود دو سالهی بین عملیات خیبر تا والفجر۸، کادرهای توپخانۀ سپاه در گروههای توپخانه و توپخانههای لشکری درحال تشکیل، آموزشهای لازم را ببینند.
اینک به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسن شفیعزاده» بخشهایی از زندگی نامه، ابتکارات و ویژگیهای اخلاقی این فرمانده شهید را مرور میکنیم.
تولد و کودکی
حسن مرداد سال ۱۳۳۶ در شهرستان تبریز متولد شد. پدر مادر او از مقلدان امام (ره) بودند به همین واسطه حسن نیز با ایشان آشنا شد. سادگی، بیآلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. در سن ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگیاش عملاً غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد. با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته هم درس میخواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک میکرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش، خصوصاً وزنهبرداری علاقمند بود، در دوران تحصیل، دانشآموزی باوقار، محجوب، مؤدب و کوشا بود و همواره سعی میکرد تکالیف دینی خود را انجام دهد.
حسن پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و همزمان با اوجگیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید «آیتالله مدنی» و شهید «آیتالله دستغیب » در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیتهای زیادی در راستای راهنمایی نظامیان و خنثیکردن تبلیغات حکومت نظامی انجام میداد و در همان حال به پخش پیامها و اعلامیههای رهبر انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز میپرداخت.
روزی که مأمورین رژیم، به دستور فرمانده حکومت نظامی، در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیتالله مدنی(ره)، جهت دستگیری ایشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود، که قبل از هر گونه اقدام، ضد اطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید میکند. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان مبارزان امت اسلامی پیوست.
فعالیتهای دوران انقلاب
او با شور وصفناپذیری در روزهای سرنوشتساز ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تلاش میکرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود. هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگانها بر روی مردم باز شد به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزبالهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاحهای بیتالمال به دست ضد انقلاب، بخشی از سلاحها را جمعآوری کردند و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضدانقلاب و ساواکیها تشکیل داد.
ورود به سپاه و مقابله باضد انقلاب
شفیعزاده بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران، اولین هستههای مسلح سپاه را پیریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف «خلق مسلمان» نقش فعال داشت. هنگامی که به همراه «شهید باکری» در سپاه ارومیه انجام وظیفه میکرد بهعنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیریهای متعدد برای سرکوبی گروههای فاسد تلاش شبانهروزی کرد و توانست در تشکیلات حزب منحله دموکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادرهای آنان شود.
بهترین و پر ثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز، روزهایی بود که در بیت شهید آیتالله مدنی(ره) بهعنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه میکرد. در جوار آن عالم عارف بود که غنچههای خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید شفیعزاده گُل کرد و بعدها در جبهههای نبرد نور علیه ظلمت میوه داد.
حضور در جنگ و مسئولیتها
با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. حسن به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه از طریق ماهشهر و به وسیله لنج از راه خورموسی خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر شد. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد.
شهید شفیعزاده پس از عملیات «طریقالقدس» بهعنوان رئیس ستاد تیپ کربلا که تازه تشکیل شده بود انجام وظیفه کرد و در شکلگیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت.
در عملیات «فتحالمبین» معاون تیپالمهدی(عج) بود و خاطره رشادتها و جانفشانیهای او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمیرود.
راهاندازی فرماندهی توپخانه سپاه
پس از این عملیات، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه میباشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پیریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات «الی بیتالمقدس» را بهعهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده نگری، همیشه طرحهای دراز مدت که مبتنی بر واقعبینی در کارها و برنامهها بود ارائه میداد، ضمن آنکه بر مسأله آموزش نیروهای نیز تأکید فراوان داشت.
بعدها با تلاش بیوقفه و شبانهروزی خود قبضههای غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در «عملیات رمضان»، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی بهکار برد و در ادامه، با بهدست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند.
در نبردهای خیبر، والفجر ۸، کربلای ۱، کربلای ۴، کربلای ۵ که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت. اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت او در عملیات والفجر ۸ تجلی یافت. آتش پر حجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا کرد. به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم میشد.
سردار رحیم صفوی فرمانده وقت کل سپاه در پیامی با اشاره به نقش شفیع زاده گفته است: «سیمای او تجلی اراده و مقاومت و تلاش و پیکارش همواره الهامبخش رزمندگان بود. عزیزی که ثمره سختکوشیهای او در جبههها همیشه مشهود بود. با تقویت آتش سنگین پیکارگران جبهه نور، که صف دشمنان را از هم میگسست، رؤیای خام قادسیه را به کابوسی وحشتناک بدل میساخت، اوج قدرت آتش توپخانه را جهانیان در نبردهای والفجر ۸ و کربلای ۵ وکربلای۸ به چشم دیدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا که شهید عزیز ما و همرزمانش با آتش سهمگین، لشکریان دشمن را مضمحل و ضایعات جبرانناپذیری بر خصم زبون وارد نمودند. »
شفیعزاده ضمن شرکت در تمامی صحنههای عملیاتی، مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرحریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاههای مختلف را بهعهده داشت و آخرین مسئولیت او فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود.
ویژگیهای اخلاقی
شفیعزاده فردی صبور، متواضع، گشادهرو و بشاش بود. در تمام امور، ایثار و گذشت بسیاری از خود نشانمیداد و در هر کاری که پیشمیآمد ابتدا خود پیشدقم میشد. زمان عملیات و در زمانی که آتش دشمن در خط مقدم شدت پیدا میکرد، در خط اول حضور مییافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامهریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی میکرد. در تصمیم گیریها از نظرات دیگران سود میجست و در برخوردها و قضاوت عدالت را رعایت میکرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا میکرد همگان را تحتتأثیر قرار می داد.
این فرمانده در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. به مستحبات اهمیت میداد. اهل نماز شب بود. کم سخن میگفت و با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت میکرد. از تشریفات و تجملات به شدت دوری میجست و سادگی و بیآلایشی را مشی خود قرار داده بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمیشناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه میکرد و هرگز راحت در بستر نخفت.
برادر این فرمانده نقل میکند: «دوبار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید حبیب اللهی اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچگونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خفته بود، در حالی که روزنامه رویش انداخته بود. میگفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است. او مدام در حال سرکشی از یگانها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ بود و معتقد بود هر چه قبل از عملیات تلاش کند به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود. »
نحوه شهادت
حسن شفیعزاده روز هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی «کربلای۱۰» در شمالغرب(منطقه عمومی ماووت) درحالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید شفیعزاده
خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمدهام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کسی دیگر.
...دلم میخواهد که در آخرین لحظههای زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر.
...سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه باطل، اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است.
انتهای پیام